وبلاگ عاشق:http://fotros14.mihanblog.com
وقتی با تو آشنا شدم؛ درخت مهربانیت آنقدر بلند بود
که هرچه بالا رفتم آخرش را ندیدم.
معجون زیبایت آنقدر شیرین بود که هر چه نوشیدم نتوانستم
تمامش کنم.
و دریای عشقت آنقدر وسیع بود
که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببینم
و سرانجام در آن غرق شدم....
تو مرا فریاد کن ای همنفس
این منم آواره ی فریاد تو
این فضا با بوی تو آغشته است
آسمانم پر شده از یاد تو
تو مرا می فهمی من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه یک انسان است تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی